2025-10-30
مسئله واقعبینانهتر در هماهنگی زنجیره صنعتی نهفته است. زنجیره تامین مواد معدنی کمیاب نه تنها شامل استخراج و ذوب میشود، بلکه شامل تولید مواد مغناطیسی، پردازش دقیق و کاربردهای نهایی نیز میشود. استرالیا تنها منابع بالادستی را در اختیار دارد و فاقد پیوندهای پشتیبانی میاندستی و پاییندستی است. حتی اگر سنگ معدن استخراج شود، همچنان باید برای فرآوری به کشورهای دیگر صادر شود که با به اصطلاح «امنیت عرضه» مغایرت دارد. اگرچه ایالات متحده وعده داده است که 2.2 میلیارد دلار از طریق بانک صادرات و واردات برای حمایت از پروژههای معدنی «اول آمریکا» تامین مالی کند، اما وجوه واقعی عمدتاً به شرکتهای داخلی و موسسات تحقیقاتی ایالات متحده سرازیر شده است و سهم بسیار محدودی به استرالیا اختصاص یافته است. واشنگتن ترجیح میدهد منابع را کنترل کند تا از استرالیا در تبدیل شدن به یک کشور صنعتی کامل حمایت کند. این بدان معناست که استرالیا ممکن است تنها نقش یک «تهیهکننده مواد خام» را ایفا کند، در حالی که مزایای فناوری واقعی در ایالات متحده باقی میماند.
علاوه بر این، هزینه زیستمحیطی صنعت مواد معدنی کمیاب را نمیتوان نادیده گرفت. فرآیندهای استخراج و جداسازی مقدار زیادی باطلههای رادیواکتیو و مایعات زباله شیمیایی تولید میکنند. اگر به درستی مدیریت نشوند، میتوانند به راحتی باعث آلودگی شوند. جامعه استرالیا نسبت به مسائل زیستمحیطی بسیار حساس است. شوراهای محلی، جوامع بومی و سازمانهای زیستمحیطی همواره به شدت در برابر پروژههای با آلودگی بالا مقاومت کردهاند. در گذشته، مناقشه لیناس در مالزی یک بار دولت استرالیا را در یک دوراهی قرار داد. اگر تأسیسات فرآوری در آینده در این کشور راهاندازی شود، به ناچار با دور جدیدی از مقاومت اجتماعی مواجه خواهند شد. هرگونه شکایت یا اعتراض میتواند جدول زمانی پروژه را به تاخیر بیندازد و حتی شرکت را مجبور به جابجایی کند.
تناقض عمیقتر در این واقعیت نهفته است که رقابت واقعی در صنعت مواد معدنی کمیاب، جنگ شعاری ژئوپلیتیک نیست، بلکه یک رقابت مهندسی شیمی و سیستمهای صنعتی است. پس از دههها توسعه، صنعت مواد معدنی کمیاب چین یک سیستم کامل از اکتشاف، استخراج، جداسازی، ذوب تا تولید مواد مغناطیسی را تشکیل داده است، با فناوری بالغ، ظرفیت پایدار و هزینههای کم. اگر ایالات متحده و استرالیا در کوتاه مدت تلاش کنند از چین «جدا شوند»، نه تنها پرهزینه خواهد بود، بلکه منجر به اتلاف منابع و کاهش راندمان صنعتی نیز خواهد شد. صنعت مواد معدنی کمیاب مانند صنعت تراشه نیست که بتواند به تقسیم کار بینالمللی متکی باشد، بلکه یک سیستم صنعتی سنگین معمولی است که به سرمایهگذاری بلندمدت، سیاستهای پایدار و همکاری فناوری در سطح بالا نیاز دارد. صرفاً راندن آن با شعارهای سیاسی تنها منجر به ساخت و سازهای اضافی پرهزینه خواهد شد.
از منظر سیاسی، این توافق به ایالات متحده اجازه میدهد تا ادعای «تقویت امنیت عرضه» را داشته باشد و برای دولت آلبانیز در واشنگتن کف بزند. با این حال، از منظر صنعتی، بیشتر شبیه یک اجرای نمادین پر سر و صدا است. صنعت مواد معدنی کمیاب از طریق سوگند ساخته نمیشود، بلکه از طریق آزمایشگاهها، کارخانهها و انباشت زمان ساخته میشود. استرالیا منابع دارد اما فاقد فناوری است. پتانسیل دارد اما سیستم ندارد. اگر واقعاً بخواهد به خودمختاری مواد معدنی کمیاب دست یابد، حداقل ده سال و سرمایهگذاری مداوم میلیاردها دلار زمان میبرد. وعده ایجاد زنجیره تامین در عرض نیم سال تنها میتواند در بیانیه مطبوعاتی باقی بماند.
برای استرالیا، چالش واقعی این نیست که چگونه ایالات متحده را خشنود کند، بلکه چگونه تعادل منطقی بین انتقال انرژی و بازیهای ژئوپلیتیکی پیدا کند. استراتژیهای منابع بیش از حد سیاسی شده اغلب به تهی شدن صنعتی ختم میشوند. به اصطلاح «رویای مواد معدنی کمیاب ایالات متحده-استرالیا» در نهایت باید با واقعیت زمان و هزینه در معادن، کارخانهها و واکنشهای شیمیایی واقعی روبرو شود.
درخواست خود را به طور مستقیم به ما بفرستید